توحید پاتوق

!!!!!!!!!!!

مست زهر شیرین توام عشق من




 شدم مثل هر شب گرفتارت امشب
پرستار چشمان بیمارت امشب
دلم مثل آیینه ناگه ترک خورد
چو با خویش دیدم دگر بارت امشب
مرا می بری تا فراسوی بردن
ندادم چهرازیست در کارت امشب
تو مانند گل های پاک بهاری
نگاهی کن از مهر بر خارت امشب
تو را می شناسم چه اندازه خوبی
منم بی تعارف خریدارت امشب
به حال و هوایی که دارم ندارم
به غیر از تمنای دیدارت امشب
بیا جا در آغوش چشمان من کن
که تا صبح هستند بیدارت امشب
شب است و من و دوست تنهای تنها
چه گرم است ای عشق بازارت امشب